×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

رزیتا

با خرد بیاندیش

× مطالب جالب و خواندنی و البته نکاتی در مورد آیین پاک زرتشت
×

آدرس وبلاگ من

rozaa.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/goler30

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

حاجی فيزوز چه پديده ای است؟

بدنبال پخش مطلبی در مورد خودداری از سياه کردن روی حاجی فيروز و خواندن سرود "همراه من" بجای "ارباب خودم" بر آن شدم تا مطالبی در باره حاجی فيروز جمع آوری کنم.

درتماسی که با آقای دکتر شفا و تاريخ نگار و محقق مشهور آقای مهدی شمشيری داشتم ريشه حاجی فيروز در ايران را بصورت زير خلاصه می کنم .

 از آنجائيکه در گذشته تاريخ و مراسم ما را به دليل تهاجم اسلامی مورد تاخت و تاز قرار داده اند به وجود آمدن حاجی فيروز هم که نشان از تهاجم عرب ها به کشور ما دارد می بايستی مورد تحقيق قرار گيرد.

 باور های ايرانيان به زندگانی برابر ميان زنان و مردان بصورت صلح آميز و احترام به پديده های طبيعت در سراسر سنگ نبشته ها و کنده کاری های بدست آمده و در معماری های باستان به آسانی به چشم می خورد. شيوه برگزاری جشن های ايرانی نيز بر اين پايه استوار است که همگی آئين های ايرانی بر منبای جشن و شادی استوار بوده و خاص قوم ويا مذهبی نبوده است. همه مردان و زنان در کنار هم با شاد باشی ها و سرود های دسته جمعی ضمن شکر گذاری از داده های طبيعت با آدابی که همراه با انگيزه پاکيزگی و پاسداری از زيست و همزيستی بشر بوده است جشن های گوناگون برگزار می کردند.

 اين تعريف کوتاه در مورد جشن های ايرانی با پديده "حاجی فيروز" تاحدی منافات پيدا میکند و نشان از آن دارد که اين شخصيت در تاريخ باستان وجود نداشته است و با يک گرايش در جهت اسلام در سال های نه چندان دوری در بين ايرانيان رواج داده شده است. زيرا در تاريخ ايران تا پيش از ظهور اسلام اثری از "ارباب" بطور کلی چه بصورت نوکر و چه بصورت برده وجود ندارد. آثار تاريخی نشان می دهد که در ساخت کاخ های ايران باستان و آبادانی؛ هم از زنان و هم از مردان بطور مساوی استفاده شده و در مقابل کار انجام شده حقوقهای مساوی و در بعضی جهات حقوق زنان بر مردان افزون تر پرداخت شده و کسی بصورت برده بکار گمارده نشده است.

 اگر به تاريخ عرب مراجعه کنيم در خواهيم يافت که اولين برده فروشی   در اسلام توسط پيغمبر اسلام  صورت گرفته است. وقتی محمد بر قبيله "بنی قريضه"  فاتح شد مردان آنها را کشت و اکثرزنان   سهم خود را که اسير  کرده بود به يمن فرستاد و در مقابل فروش آنها اسلحه  تهيه کرد و در جنگ های بعدی از آن سلاح ها استفاده نمود .

 خاستگاه جشن های ايران نه از مذهب بلکه از پديده های طبيعی کيهانی و زمينی، زيست انسانی سرچشمه می گيرد، هيچ جشنی در ايران باستان با نيرو های نا ديدنی، ايزدان و دنيای بهشت و جهنم پيوند ندارد. به زبان ساده تر برخلاف باور يونانيان و مردم ميان دو رود دجله و فرات خرافات مذهبی در ايران رواج نداشته است، برخلاف يونانيان و مردم ميان دو رود آريائی ها مظهر خشم و خشونت، آدم ربائی، تجاوز و ترس را به خدايان و يا به کسانی در روی زمين نسبت نداده اند تا مردم را از لمس نشدنی ها بترسانند. اين ظريف نگری نشان می دهد که داشتن ارباب در ايران پيش از اسلام ميسر نبوده و سرود هائی که "حاجی فيروز" می خواند نمی تواند ريشه باستانی داشته باشد. ايزد ايرانی همواره مظهر خوشی، شاد باشی و "سرای سپند" که جايگاه مينويان است به غم و تنهائی آلوده نيست.

 حتی می بينيم که جشنی بنام "بَمو" يکی از جشن های بزرگ مانوی با شادی و سرود در روز درگذشت مانی برگزار ميشده است و برخلاف داده های اسلام ناله، موی کندن و چنگ به صورت کشيدن و گريبان شکافتن، قمه زدن و زنجير به پشت کوبيدن و خاک بر سر کردن فقط در اسلام ظاهر شده است و يا پيرايه هائی است که به آن بسته شده است. امروز هم بعضی نقاط ايران خاکسپاری را باساز و دهل به انجام می رسانند.

در حاليکه مراسم يونانی و اسلامی خطی است مراسم ايرانی شکلی دايره گون دارد که اين می تواند نشان از دانش ايرانيان به گردش زمين و گردش کهکشان ها داشته باشد. می بينيم که بهار را با واژه "زايش دوباره" همراه می کنند. در جشن "اسپندگان" باروری دوباره زمين را سپاس می دارند، جشن درخت کاری هرسال تکرارش در همان روز است، مهرگان به روز ديگر بجز روز مهر که در ماه مهر قرار میگيرد تغير جا نمی دهد.

 در حاليکه "حاجی فيروز" با واژه های پيداشده بعد از اسلام (حاجی) بجای پير و (فيروز) بجای پيروز و شايد "نوروزی" ويژگی خاص روز هائی بوده است که نشان از سنتی کاملا جديد و خاص گروهی از ايرانيان (بيشتر تهران) دارد. زيرا ريشه های آن در استان های ديگر ايران کمتر يافت می شود. در خراسان ما با نام "بی بی نوروزک" در اراک "ننه نوروز" در کرانه های خليج پارس "ماتارا نوروز" در گيلان "پير بابا،  يا  آروس گـُـلی � عروس گُلی" و پير نوروزی و بابا نوروز و يا عمو نوروز بر می خوريم که هيچکدام از اين مراسم با سياه کردن صورت و رقص وابستگی و التماس يک انسان به انسان ديگر همراه نيست.

 آنچه مسلم است بعد از پيدايش اسلام در ايران تا پيش از قاجاريه مراسمی که نشان از رقص و تفريح در کوچه و بازار داشته باشد يافت نمی شود. در دوره صفويه و پيش از آن به دليل گرايش های مذهبی پادشاهان آن زمان اجرای برنامه های ساز و دهل در کوچه و بازار را منع کرده ويا مردم جرات نيافته اند تا به تفريح های عمومی بپردازند.

 نکته ظريف ديگر از مراسم باستانی ارتباط مستقيم آن با زنان ( در نام های بالا بيشتر از ماما يا ماتارا و يا ننه استفاده شده است) می باشد؛ درحاليکه از زمان پيدايش "حاجی فيروز" اين شخصيت فقط به يک "مرد" با روی سياه که مرتبا التماس و ابراز بندگی می کند واگذار شده است. 

همانطور که در بيشتر نمايش های بعد از اسلام مردان در لباس زنان جای زنان را پر کرده اند؛ قرمز پوشی وسياه چهرگی "حاجی فيروز" احتمال خفيف کردن زنان و تشبيه آنها به بردگان در پيروی از دستورات مذهبی وجود دارد.

در دوران قاجاريه بيشتر در اطراف تهران گروهی دو نفره و در بعضی موارد سه نفره با اجرای سرنا و دهل و بچه ای که می رقصيد و گاهی عنتری که اداهای شيرين و خنده دار انجام ميداد مرسوم شد. اين دوره گردی برای کسب در آمد بود و بهيچوجه جنبه ملی و باستانی در آن وجود ندارد. بعداز مشروطه اين مراسم با حاجی فيروز که نمادی از مير نوروزی داشت به اين جمع اضافه شد و يا بجای بچه و عنتر در روز های نوروز حاجی فيروز جای آنرا گرفت.

 سرود هائی که حاجی فيروز می خواند و خود را برده انگاشته و درخواست خنده و شادی از ارباب خود دارد نشان از خشونت مذهبی دارد که پيش از قاجار بر همه جا حاکم بوده که می تواند به التماس وزاری يک برده در مقابل درخواست ارباب به انجام کارهای سنگين تشبيه کرد.

مراسم "گل گردانی" توسط "مامای مروسه" در آسيای ميانه در آخرين شب سال و انتظاربه ميان آوردن خوراکی ها و شمع و چراغانی توسط "بانوی خانه" و آويختن گل های صحرا که در آستانه بهار می رويد توسط دختران همراه با رقص های شادی زا هرگز ريشه "حاجی فيروز" نبوده است. مشابه همين مراسم و شاد باشی در گيلان و طالش ديده می شود که ريشه شاد باشی های باستانی را دارد و ارتباطی با حاجی فيروز ندارد .

 حاجی فيروز دگرگون شده و شايد بتوان گفت اسلاميزه شده "ننه نوروزو يا بابا نوروز" است که بعد از قاجاريه به ميان مردم آمده است. مير نوروز همانند حاجی فيروز کارکرد يکسانی داشته و پيام آور نوروز بوده است. در تاريخ باستان پادشاهی يکروزه "مير نوروز" به هنگام جشن نوروز بی ترديد گونه ای از برابر قرار دادن مردم عادی با پادشاه است در حاليکه حاجی فيروز با خواندن سرود "ارباب خودم" نشان از بردگی اين موجود که مرتب تمنای شادی دارد، می باشد.   

 شخصيتی که با صورت سياه و خواندن آواز های بردگی برای ما آشنا است جز در تهران در شهرستان ها و گوشه های ديگر ايران ديده نشده و چنين موجودی در بين سال های هجوم اعراب تا زمان قاجار در ايران آثاری از خود باقی نمی گذارد. درست است که برخی از اجزاء شادی زای حاجی فيروز نشان از شاد باشی های ايران باستان دارد ولی ترکيب امروزی آن با باور های همزيستی مسالمت آميز و برابری رنگ ها و نژاد ها بهيچوجه با حقوق انسان ها مطابقت ندارد و در برخی موارد از جانب غير ايرانيان بخصوص کسانی که از نژاد سياه می باشند بعنوان توهين بحساب می آيد. 

ميدانيم که در شاهنامه هيچيک "سياهی سرما" و "سياهی گرگ" ارتباطی با برده داری ندارد ولی سياه بودن صورت حاجی فيروز و شعر "ارباب خودم" او را چه به منزله نوکر و ارباب و چه بصورت برده تلقی شود غير قابل پذيرش می کند ويک سنت تحميلی اسلامی بحساب می آيد.

 مسئله برده پس از پيدايش اسلام و هجوم اعراب به ايران رواج پيدا کرد وگرنه آثاری از آن در منابع زرتشتی و آثار باستانی ايران يافت نمی شود. و تجارت برده و شغل برده داری در فرهنگ ايرانی نا آشنا است در حاليکه برده در يونان و اسلام نقش اصلی را در ساختار اجتماعی بازی می کند.

 درحاليکه در يونان قديم دموکراسی ونظام اداری فقط به مردان که اقليت ناچيزی را تشکيل می دادند محدود می شد و زنان به صورت ابزار شهوترانی بکار گرفته می شدند در ايران باستان زنان جايگاه والائی داشته و چندتن از افسران و دريادار های ايرانی زن بوده و مورد توجه شاهان و فرماندهان لشکر بوده اند. البته بحث در باره برده داری دوران بسيار کهن و پيدايش زمين داران و سرمايه داران و کاهنان دينی موضوعی جدا از اين بحث می باشد.

 اخيرا بيشتر حاميان جمهوری اسلامی مدعی شده اند حاجی فيروز نماد بازگشت از سرزمين مردگان است و حاجی فيروز يک سنت ميان دورودی (بين النهرينی)  و جشنی غير آريائی می باشد، اين مورد با استناد به داده های تاريخی بهيچوجه درست نيست و اصولا رفت و آمد مردگان در آئين های ايرانی جائی ندارد. حتی نمیتوان سياهی روی حاجی فيروز را به "سرای سيند" نسبت داد زيرا سرای نور و سرود که سرزمين فروَهـَر ها است نه تنها سياه نيست بلکه فروَهـَر ها در زير زمين نخفته اند و مراسم آنها به مراسم اسپندگان و جشن نوروز شباهت دارد و هيچگاه آوردنده پيام "سياهی" و "غم" نبوده است.

 از آنجائيکه ملايان با هجوم اخير خود دست به ايران ستيزی زده و در قصد جايگزين کردن مراسم مذهبی با سنت های باستانی ايران و برچيدن و جايگزينی نوروز با مراسم عزاداری و سوگواری دارند بر ما است بجای ترويج ابزار اسارت آنها با تمام نيرو ضمن برگزاری هرچه باشکوه تر مراسم ملی و باستانی با کنار انداختن هر ابزاری که به برده داری و صغير نمودن ايرانيان منتهی می شود با آنها مبارزه کنيم. هر ايرانی وظيفه در حفظ سنت ها و مراسم باستانی ايران دارد و شما و من با همبستگی ميتوانيم دشمنان تاريخ و فرهنگ ايران را زدوده و شاد باشی های سالانه را برای هميشه جاودانی کنيم.

 امسال با "مير نوروزی" با "عمو نوروز" بجای "حاجی فيروز" و با روی شاداب و با لبخندی به پهنای صورت کودکان، پيران و جوانان جشن های چهار شنبه سوری، نوروز و سيزده بدر را مثل هميشه برگزار خواهيم کرد.

پنجشنبه 23 فروردین 1391 - 9:24:23 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد

آخرین مطالب


جشن خوردادگان


هنر نزد ایرانیان است و بس! از جمله هنر سخن گفتن!


???


چنین گفت فردوسی‌ بزرگ


حجکم مقبولا !!!!!!!!!!ا


پاسخ سوالاتی در باره ی آیین زرتشتی


تاریخچه پول در ایران


جشن اردیبهشتگان گرامی باد


پس اونا چی ؟؟؟؟؟؟؟


یاد دارم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

486054 بازدید

19 بازدید امروز

68 بازدید دیروز

1036 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements