×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

رزیتا

با خرد بیاندیش

× مطالب جالب و خواندنی و البته نکاتی در مورد آیین پاک زرتشت
×

آدرس وبلاگ من

rozaa.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/goler30

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

جشن آبان گان

در فرهنگ ايرانيان قديم و زرتشتيان امروز روز دهم آبان،( 4 ابان ماه خورشیدی )  آبان روز نام دارد وقتى نام روز و ماه در فرهنگ زرتشتى يکى شد، جشن برپا مى شود. دهم آبان نيز به جشن آبانگان اختصاص دارد.
آبان به نام آب و فرشته آب است. اين فرشته به نام �برزيزد� نيز خوانده مى شود. در اوستا �اپم نپات� و در پهلوى �آبان� گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى �آپ� و در سانسکريت �آپه� و در فرس هخامنشى �آپى� است. اين عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آيين مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر يک از آنها فرشته مخصوصى تعيين شده است.

� جشن و يسنه

واژه جشن از کلمه �يسنه� اوستايى آمده و اين کلمه نيز از ريشه اوستايى مشتق شده که به معناى ستايش کردن است. بنابراين معنى واژه جشن، ستايش و پرستش است.در جشن هاى ايران باستان هميشه شادى و تفريح، با ستايش اهورا مزدا و آفرين و نيايش همراه بود. به اين معنى که پيش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهايى از اوستا و دعاى آفرينامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گرديده. جشن هاى ايران باستان به سه دسته تقسيم مى شوند: جشن هاى ساليانه يا گهنبارها، جشن هاى ماهيانه و جشن هاى متفرقه.
جشن ها يادگارهاى درخشان پدران بيدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاريخ بسيارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسيار، از بين رفته و هم اکنون از آنها نمونه هايى بسيار اندک در جامعه ايرانى به چشم مى خورند. ولى اين نمونه اندک، نشانه هايى بس بزرگ هستند از انديشه بلند و طبع ظريف ايرانى، طبعى که خداوند به اين قوم ارزانى داشته است.
هدف از برگزارى جشن ها در ايران باستان ستايش پروردگار، گردهمايى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بينوايان و زيردستان بوده است.

� آب مقدس

روز دهم آبان در تقويم زرتشتى به نام �آبان� است و اکنون در گاهشمارى جديد اين روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دليل اين تفاوت اين است که در گاهشمارى قديم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، اين روزها تغيير مى کنند.

هرودوت مى گويد: �ايرانيان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شويند.�
استرابون مى گويد: �ايرانيان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ايرانيان به درياچه يا رود يا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نياميزد، چون اين کار سبب آلودگى آب خواهد شد.� و در جايى ديگر مى گويد: �در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ريزند.� کريستين سن نيز مى گويد: �ايرانيان احترام آب را بيش از هر چيز واجب مى شمرند.�

در جشن آبانگان، پارسيان به ويژه زنان در کنار رود، دريا و يا چشمه، فرشته آب را نيايش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغيير مى يافت، براى آشاميدن و شست وشو به کار نمى بردند.

بيرونى در آثار الباقيه در مورد جشن آبانگان چنين مى نويسد: �آبان روز، روز دهم آبان است و آن عيدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گويند. در اين روز �زو� پسر تهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهى رسيد و مردم را به کندن نهرها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسيد که فريدون، بيوراسب (ضحاک) را اسير کرد و خود به پادشاهى رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.�

همچنين درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است که در پى جنگ هاى طولانى بين ايران و توران، افراسياب تورانى دستور داد تا کاريزها و نهرها را ويران کنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب که �زو� نام داشت دستور داد تا کاريزها و نهرها را لايروبى کنند و پس از لايروبى، آب در کاريزها روان گرديد. ايرانيان آمدن آب را جشن گرفتند. در روايت ديگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باريدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد.

زرتشتيان در اين روز همانند ساير جشن ها به آدريان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستايش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمايند و پس از آن به شادى مى پردازند.

در اوستا �آبان� فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. اين اوست که آب ها را پخش مى کند (يشت ،۸ بند ۳۴) او نيرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت �اپام نپات� ظاهر مى شود که خداى آب ها است.

در فقره يک و دو، گرده ،۸ هفتمين يشت بزرگ مى گويد: �به سرچشمه آب درود مى فرستيم، به گذرهاى آب درود مى فرستيم، به کوه هايى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستيم، به درياچه ها و استخرها درود مى فرستيم.�

در يسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پيامبرش مى گويد: �نخست به آب روى آور و حاجت خويش را از آن بخواه.� احترام به آب امروز نيز در کشور کم آب ما مشهود است. در ميان مردم مايع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشيده شود، مى گويند آب روشنايى است يا اين که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گيرد و زود بازگردد و اين اعتقاد که آب ناخواسته و يا نطلبيده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ايران نسبت به اين مايع حيات بخش قائل هستند. در اينجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهيتا ايزدبانوى آب ها نيز معرفى شود.

� آناهيتا

ناهيد، اناهيد (اردويسور اناهيتا) ايزدبانوى با شخصيتى بسيار برجسته است که قدمت ستايش او به قبل از زرتشت مى رسد. �اردوى� به معناى رطوبت که در دو بخش �آن� که حرف نفى است و �هيت� به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نيرومند معرفى مى شود. اين ايزدبانو در کتيبه اردشير دوم هخامنشى و در بسيارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده �آناهيتا� در مى آيد و در اواخر دوره هخامنشى در کتيبه هاى پادشاهان اردشير دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود. بنابراين پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پيشى مى گيرد.

اناهيتا در آبان شيت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زيبا چهره با بازوانى سپيد و اندامى برازنده، کمربند تنگ به ميان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرين برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هايى درخشان به پا، با بالا پوشى زرين و پرچين. اين ايزدبانو با صفات نيرومندى، زيبايى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آيد، زيرا چشمه حيات از وجود او مى جوشد و بدين گونه �مادر خدا� نيز مى شود و همتاى ايرانى آفروديت (الهه عشق و زيبايى در يونان) و ايشتر (الهه بابلى) به شمار مى آيد. اناهيتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفيد. اسب هاى گردونه او ايزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترين طبقه آسمان جاى گزيده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زايش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسيارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پيروانى دارد.

� قسمت هايى از اردويسور نيايش يا آبزور

درود و ستايش و توانايى و زور و آفرين باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردويسور اناهيتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گياهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مينوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پيروز و پرتوان هستند.

مى ستايم آب اردويسور اناهيتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بدانديشان را دشمن است و اهورايى کيش است و در خور ستايش و نيايش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاينده گله و رمه است، پاکى که گيتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست.
اردويسور اناهيتا که داراى هزارها درياچه و هزارها نهر است که هر يک از اين درياچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند.

آب ما، از آن بدانديش نيست، از آن بدگو نيست، از آن بدکردار نيست، از آن بدبين نيست، از آن کسى که دوست را بيازارد نيست، از آن کسى که همراهان را بيازارد نيست، از آن کسى که کارکن را بيازارد نيست، از آن کسى که خويشان را بيازارد نيست.

اى آب ستوده، به من بزرگ ترين دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلير همان گونه که پيش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشيدى.

با آرزوى اين که تمامى ما ايرانيان، گذشته خود را بشناسيم و تا جايى که توان داريم جشن هاى کهن خود را زنده کنيم و به احترام آب هاى تمام دنيا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهيم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشيم.

پنجشنبه 5 آبان 1390 - 2:49:11 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 6 آبان 1390   1:27:29 AM

ali bood nomrat 20

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 6 آبان 1390   1:18:54 AM

dorood bar shoma ke mobaleghe ensaniato pakie ariyaie hastid manam zartoshti hastam vali hanooz kheyli az danestanihaye mazhabamo nemidoonam matalebe shoma kheyli be man komak kard spaso hezaran sepas

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 6 آبان 1390   1:11:55 AM

زندگي شگفت انگيز است

فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد

كوچك باش و عاشق ...

كه عشق می‌داند

آئین بزرگ كردنت را ...


بگذارعشق خاصیت تو باشد

نه رابطه خاص تو باکسی

فرقى نمي‌كند

گودال آب كوچكى باشى

يا درياى بيكران

زلال
و پاک كه باشى

تصویر آسمان در توست

چرا که مردم آنچه را که گفته‌ای فراموش خواهند کرد

 

حتا آنچه را که انجام داده‌ای به فراموشی خواهند سپرد


اما هرگز از یاد نخواهند برد که باعث شده‌اید چه احساسی نسبت به خود داشته باشند

دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد

ولی نمی‌دانم چرا

خیلی‌ها

و حتی خیلی‌های دیگر

می‌گویند

این روز‌ها

دوست داشتن

دلیل می‌خواهد

و پشت یک سلام و لبخندی ساده

دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده

و دنبال گودالی از تعفن می‌گردند

دیشب

که بغض کرده بودم

باز هم به خودم قول دادم

من
سلام می‌گویم
و
لبخند می‌زنم

و قسم می‌خورم

و می‌دانم

عشق همین است

به همین ساد گی

برای همسایه‌ای که نان مرا ربود، نان


برای دوستی که قلب مرا شکست ، مهربانی


برای آنکه روح مرا آزرد ، بخشایش


و
  برای خویشتن خویش آگاهی و عشق


آرزو دارم

تقدیم به تمام انسان های خوب

 

 

 

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 6 آبان 1390   1:10:12 AM

حسادت عاشقانه

 

مگر آن خوشه گندم 

 

مگر سنبل ، مگر نسرين تو را ديدند

 

 که سر خم کرده خنديدند؟ 

 

مگر بستان شميم گيسوانت را 
  

چو آب چشمه ساران روان نوشيد ؟

 

مگر گلهاي سرخ باغ ريگ آباد 

 

در عطر تن غوطه ور گشتند 
  

که سرنشناس و پا نشناس 

 

از خود بي خبر گشتند ؟

 

 

مگر دست سپيد تو 
 

 تن سبز چناران بلند باغ حيدر را نوازش کرد 

 

که مي شنگند و مي رقصند و مي خندند ؟

 

مگر ناگاه 

 

نسيم سرد گستاخ از سر زلفت �

 

چه مي گويي ؟

 

 تو و انکار ؟

 

تو را بر اين وقاحتها که عادت داد ؟

 

 

صداي بوسه را حتي 

 

درخت تک قد خم کرده بستان شهادت داد 

 

مگر ديوار حاشا تا کجا تا چند ؟

 

خدا داند که شايد خاک اين بستان 

 

هزاران صد هزاران بوسه بر پاي تو

 

 

 ديگر اختيارم نيست 

 

 توانم نيست 


  تابم نيست


 

به خود مي پيچم از اين رشک

 

اما خنده بر لب با تو گويم 

 

 اضطرابم نيست !!!

 

مگر ديگر من و اين خاک، واي از من!!


 

چناران بلند باغ حيدر را

 

تبر باران من در خاک خواهد کرد

 

نسيم صبحگاهي جان ز دست من نخواهد برد

 

 

ترحم کن ، نه بر من 
 

 بر چناران بلند باغ حيدر

 

 بر نسيم صبح 

  

 

شفاعت کن

 

 به پيش خشم، اين خشم خروشانم که در چشم است 

 

به پيش قله آتشفشان درد 

 

شفاعت کن

 

 که کوه خشم من با بوسه تو 

 

 ذوب مي گردد ...

 

 

حميد مصدق

 

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 6 آبان 1390   1:05:36 AM

 خیلی عالی بود  چطورمیتونم اینو لایک کنم برا فیس بوکم

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 6 آبان 1390   1:02:23 AM

salam

matalebe jalebi bod.

man matalebe digei ham daram ke hatman vasaton mifrestam

Take Care

http://lifestyle.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 5 آبان 1390   8:19:11 PM

از زرتشت چیزهای جدیدی تو وبلاگتون خوندم

موفق باشید

http://r0h4m.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 5 آبان 1390   5:31:17 PM

cheqad jaleb

merCI

ali

alialavi

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 5 آبان 1390   3:43:14 PM

بابا خوبه خوبه خوبه چي بگم آخه؟

آخرین مطالب


جشن خوردادگان


هنر نزد ایرانیان است و بس! از جمله هنر سخن گفتن!


???


چنین گفت فردوسی‌ بزرگ


حجکم مقبولا !!!!!!!!!!ا


پاسخ سوالاتی در باره ی آیین زرتشتی


تاریخچه پول در ایران


جشن اردیبهشتگان گرامی باد


پس اونا چی ؟؟؟؟؟؟؟


یاد دارم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

486218 بازدید

183 بازدید امروز

68 بازدید دیروز

1200 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements