×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

رزیتا

با خرد بیاندیش

× مطالب جالب و خواندنی و البته نکاتی در مورد آیین پاک زرتشت
×

آدرس وبلاگ من

rozaa.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/goler30

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

زبان پارسي را پاس بداریم

زبان پارسي را پاس بداریم

ه دلیل تجاوز اعراب به ایران و تسخیر ایران و تشکیل حکومت اسلامی و به کارگیری زبان عربی در

 ایران ، شوربختانه سالیان سال است کلمه های عربی وارد زبان پارسی شده است و گویش 

درست زبان پارسی به  دست فراموشی سپرده شده است .

در زبان عربی چهار حرف: (پ ، گ ، ژ ، چ ) وجود ندارد. آن‌ها به جای این ۴ حرف، از واجهای : (ف - ک � ز � ج) بهره می‌گیرند.


و اما: چون عرب‌ها نمی‌توانند �پ� را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانی‌ها، به کتاب ادبیات پارسی

می گوییم : کتاب ادبیات فارسی

به پیل می‌گوییم: فیل

به پلپل می‌گوییم: فلفل

به پهلویات باباطاهر می‌گوییم: فهلویات باباطاهر

به سپیدرود می‌گوییم: سفیدرود

به سپاهان می‌گوییم: اصفهان

به پردیس می‌گوییم: فردوس

به پلاتون می‌گوییم: افلاطون

به تهماسپ می‌گوییم: تهماسب

به پارس می‌گوییم: فارس

به پساوند می‌گوییم: بساوند

به پارسی می‌گوییم: فارسی!

به پادافره می‌گوییم: مجازات،مکافات، تعزیر، جزا، تنبیه...

به پاداش هم می‌گوییم: جایزه

چون عرب‌ها نمی‌توانند �گ� را برزبان بیاورند، بنابراین ما ایرانی‌ها،

به گرگانی می‌گوییم: جرجانی

به بزرگمهر می‌گوییم: بوذرجمهر

به لشگری می‌گوییم: لشکری

به گرچک می‌گوییم: قرجک

به گاسپین می‌گوییم: قزوین!

به پاسارگاد هم می‌گوییم: تخت سلیمان‌نبی!

چون عرب‌ها نمی‌توانند �چ� را برزبان بیاورند، ما ایرانی‌ها،

به چمکران می‌گوییم: جمکران

به چاچ‌رود می‌گوییم: جاجرود

به چزاندن می‌گوییم: جزاندن

چون عرب‌ها نمی‌توانند �ژ� را بیان کنند، ما ایرانی‌ها

به دژ می‌گوییم: سد دز

به کژ می‌گوییم: :کج

به مژ می‌گوییم: : مج

به کژآئین می‌گوییم: کج‌آئین

به کژدُم می‌گوییم : کج دم یا عقرب!

به لاژورد می‌گوییم: لاجورد

فردوسی فرماید:

به پیمان که در شهر هاماوران سپهبد دهد ساو و باژ گران

اما مابه باژ می‌گوییم: باج

فردوسی فرماید:

پیاده شد از اسپ و ژوپین به دست همی رفت شیدا به کردار مست

اما ما به اسپ می‌گوییم: اسب

به ژوپین می‌گوییم: زوبین

و چون در زبان پارسی واژه‌هائی مانند چرکابه، پس‌آب، گنداب... نداریم، نام این چیزها را گذاشته‌ایم فاضل‌آب،

چون مردمی سخندان هستیم و از نوادگان فردوسی،

به ویرانه می‌گوییم : خرابه

به ابریشم می‌گوییم: حریر

به یاران می‌گوییم : صحابه!

به ناشتا وچاشت بامدادی می‌گوییم : صبحانه یا سحری!

به چاشت شامگاهی می‌گوییم: عصرانه یا افطار!

به خوراک و خورش می‌گوییم: غذا و اغذیه و تغذیه ومغذی !

به آرامگاه می‌گوییم: مقبره

به گور می‌گوییم: قبر

به برادر می‌گوییم: اخوی

به پدر می‌گوییم: ابوی

 

و اکنون نمی‌دانیم برای این که بتوانیم زبان شیرین پارسی را دوباره بیاموزیم و بکار بندیم، باید از کجا آغاز کنیم؟!
هنر نزد ایرانیان است و بس! از جمله هنر سخن گفتن! شاعر هم گفته است: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد!  بنابراین،چون ما ایرانیان در زبان پارسی واژه‌ی گرمابه نداریم به آن می‌گوئیم: حمام!
چون در پارسی واژه‌های خجسته، فرخ و شادباش نداریم به جای �زاد روزت خجسته باد� می‌گوئیم: �تولدت مبارک� .
به خجسته می گوئیم : میمون

اگر دانش و �فضل� بیشتری بکار بندیم می‌گوییم: تولدت میمون و مبارک!!!

چون نمی‌توانیم بگوییم: �دوستانه� می گوئیم با حسن نیت!

چون نمی‌توانیم بگوییم �دشمنانه� می گوییم خصمانه یا با سوء نیت چون نمی‌توانیم بگوئیم 

امیدوارم، می‌گوئیم : ان‌شاءالله

چون نمی‌توانیم بگوئیم آفرین، می‌گوئیم : بارک‌الله

چون نمی‌توانیم بگوئیم به نام و یاری ایزد،می‌گوییم: ماشاءالله

و چون نمی‌توانیم بگوئیم نادارها، بی‌چیزان، تنُک‌‌‌مایه‌گان، می‌گوئیم: مستضعفان، فقرا، مساکین!

به خانه می‌گوییم: مسکن و به داروی درد می‌گوییم: مسکن

اما ،اگر در نوشته‌ای به چنین جمله‌ای برسیم میگوییم :  مسکن خیلی گران است و نمی‌دانیم آیا 

�دارو� گران است یا �خانه�؟

به �آرامش � می‌گوییم تسکین، سکون

به شهر هم می‌گوییم مدینه تا �قافیه� تنگ نیاید!

ما ایرانیان، چون زبان نیاکانی خود را دوست داریم:

به جای درازا می گوییم: طول

به جای پهنا می‌گوییم: عرض

به ژرفا می‌گوییم: عمق

به بلندا می‌گوییم: ارتفاع

به سرنوشت می‌گوییم: تقدیر

به سرگذشت می‌گوییم: تاریخ

به خانه و سرای می‌گوییم : منزل و مأوا و مسکن

به ایرانیان کهن می گوییم: پارس


به عوعوی سگان هم می گوییم: پارس!

به پارس‌ها می‌گوییم: عجم!

به عجم (لال) می گوییم: گبر


چون میهن ما خاور ندارد، به خاور می‌گوییم: مشرق یا شرق!

به باختر می‌گوییم: مغرب و غرب و کمتر کسی می‌داند که شمال و جنوب وقطب در زبان پارسی چه بوده است!

چون �ت� در زبان فارسی کمیاب و بسیار گران‌بها است و گاهی هم کوپنی می‌‌شود!
تهران را می نویسیم طهران استوره را می نویسیم اسطوره  توس را طوس و تهماسپ را طهماسب و تنبور را می نویسیم طنبور ، شاید نوایش خوشتر گردد!

همسر و یا زن را می نویسیم یا می گوییم : ضعیفه، عیال، زوجه، منزل، مادر بچه‌ها .

چون قالی را برای نخستین بار بیابانگردان عرب در تیسفون و به هنگام دستبرد، یافتند! آن را فرش، می نامیم!

آسمان را عرش می‌نامیم!

استاد توس فرمود:

چو ایران نباشد، تن من مباد! بدین بوم و بر زنده یک‌تن مباد!

و هرکس نداند، ما ایرانیان خوب می‌دانیم که نگهداشت یک کشور، ملت، فرهنگ و �هویت ملی� شدنی نیست مگر این که از زبان آن ملت هم به درستی نگهداری شود.

ما که مانند مصری‌ها نیستیم که چون زبانشان عربی شد، امروزه جهان آن‌ها را از خانواده‌ی اعراب می‌دانند.
البته ایرانی یا عرب بودن، هندی یا اسپانیائی بودن به خودی خود نه مایه‌ی برتری‌ است و نه مایه‌ سرافکندگی. زبان عربی هم یکی از زبان‌های نیرومند و کهن است.

سربلندی مردمان وکشورها به میزان دانستگی‌ها، بایستگی‌ها، شایستگی‌ها، و ارج نهادن آن‌ها به آزادی و �حقوق بشر� است.
با این همه، همان‌گونه که اگر یک اسدآبادی ،انگلیسی سخن بگوید، آمریکایی به شمار نمی‌آید، اگر یک سوئدی هم، لری سخن بگوید، لُر به شمار نخواهد رفت. چرا یک چینی که خودش فرهنگ و زبان و شناسنامه‌ی تاریخی دارد، بیاید و کردی سخن بگوید؟ و چرا ملت‌های عرب، به پارسی سخن نمی‌گویند؟ چرا ما ایرانیان باید نیمه‌عربی - نیمه‌پارسی سخن بگوئیم؟

فردوسی، سراینده‌ی بزرگ ایرانیان در ۱۰۷۰ سال پیش برای این که ایرانی شناسنامه‌ی ملی‌اش را گم نکند، و همچون مصری از خانواده‌ی اعراب به شمارنرود، شاهنامه را به زبان پارسی‌ گوش‌نوازی سرود و فرمود:
پی افکندم از نظم کاخی بلند

 که از باد وبارانش ناید گزند
جهان کرده‌ام از سخن چون بهشت

 از این بیش تخم سخن کس نکشت

 از آن پس نمیرم که من زنده‌ام

 که تخم سخن من پراگنده‌ام

 هر آن کس که دارد هُش و رای و دین

 پس از مرگ بر من کند آفرین  

اکنون منِ ایرانی چرا باید از زیباترین واژه‌های دم دستم در �زبان شیرین پارسی� چشم‌پوشی کنم و از لغات عربی یا انگلیسی یا روسی که معنای بسیاری از آنان را هم بدرستی نمی‌دانم بهره بگیرم.

و به جای توان و توانائی بگویم قدرت؟

به جای نیرو و نیرومندی بگویم قوت؟

به جای پررنگی بگویم غلظت؟

به جای سرشکستگی بگویم ذلت؟

به جای بیماری بگویم مریضی یا علت؟

به جای اندک و کمبود بگویم قلت؟

به جای شکوه بگویم عظمت؟

به جای خودرو بگویم اتومبیل

به جای پیوست بگویم ضمیمه، اتاشه!!

به جای مردمی و مردم سالاری هم بگویم : �دموکراتیک�

به باور من، برای برخی از ایرانیان، درست کردن بچه، بسیار آسان‌تر است از پیداکردن یک نام شایسته برای او! بسیاری از دوستانم آنگاه که می‌خواهند برای نوزادانشان نامی خوش‌آهنگ و شایسته بیابند از من می‌خواهند که یاری‌شان کنم! به هریک از آن‌ها می‌گویم: �جیک جیک تابستون که بود، فکر زمستونت نبود�

به هر روی، چون ما ایرانیان نام‌هائی به زیبائی بهرام و بهمن و بهداد و... نداریم، اسم فرزندانمان را می‌گذاریم علی‌اکبر، علی‌اوسط، علی‌اصغر!
یعنی علی بزرگه، علی وسطی، علی کوچیکه!
پسران بعدی را هم چنین نام می‌نهیم: غلامعلی، زینعلی، کلبعلی (سگِ علی=لقبی که شاه اسماعیل صفوی برخود نهاده بود و از زمان او رایج گردید  )محمدعلی، حسین‌علی، حسنعلی، سبزعلی، گرگعلی، شیرعلی، گداعلی و....


چهارشنبه 11 آبان 1390 - 5:29:59 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 13 آبان 1390   2:07:46 PM

سلام

ممنون

فقط با یک کلمه میتونم بگم

افرین

واین رو هم بگم توی کل خانوده وفامیل ما یک اسم عربی پیدا نمیکنی البته منظورم فامیل نزدیکه

اگر کنار شما بودم دستانی که این جملات را نگاشته با افتخار میبوسیدم

http://re43.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 12 آبان 1390   8:36:14 PM

قشنگ بود دست طلا

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 12 آبان 1390   6:19:33 PM

درود  وبسیار زیبا

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 12 آبان 1390   2:26:47 PM

سلام

باتشکر ، من به وحدت زبانهاوبرچیدن مرزهای خودساختۀ بشرمی اندیشم وتفکیک زبانی رانمی پسندم . امیدوارم روزی زبانهایکی شود، مرزها برچیده وسخن ونوشته هرکس برای دیگری مفهوم گردد. کسی بخاطردین ، قومیت ، زبان ، منطقه ،رنگ و... تحقیروموهن نگردد.

نشستن دربرج تعصبات قومی ومحروم شدن ازفهم حرف هایشان وتفاهم ودرک متقابل بادیگرهمنوعان ، سازنده وبالنده نیست . من هم بازبان مادری ام چه فارسی باشدوچه پارسی ، صفامی کنم ولی اینرانیزنمی پسندم که آنقدرزبانهارابیگانه کنیم که مردم مثل لالان وکران وکوران ، حرف یکدیگررانفهمندونشنوندونخوانند! . باتجدیدتشکرواحترام ، خدایارونگهدارتان    ،  امیرنیکان

[email protected]

http://www.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 آبان 1390   8:02:50 PM

سلام. بر خلاف میل شما یه کارت برات فرستادم و مهم و منتظر جواب.مرسی

http://www.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 آبان 1390   5:47:29 PM

جالبه

خیلی جالبه

ولی رنگ آمیزی پشت صحنه   شما چشم رو آزار میده

از ترکیب رنگهای زیباتری استفاده کنید

در ضمن افتخار منهم اینه که دسویلی هستم

وبا توجه به اسناد خونه پدری بیشاز دویست وپنجا ساله که در این شهر باستانی اجدادم ساکن بودن

آخرین مطالب


جشن خوردادگان


هنر نزد ایرانیان است و بس! از جمله هنر سخن گفتن!


???


چنین گفت فردوسی‌ بزرگ


حجکم مقبولا !!!!!!!!!!ا


پاسخ سوالاتی در باره ی آیین زرتشتی


تاریخچه پول در ایران


جشن اردیبهشتگان گرامی باد


پس اونا چی ؟؟؟؟؟؟؟


یاد دارم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

486192 بازدید

157 بازدید امروز

68 بازدید دیروز

1174 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements